
نوشتن در آستانهی فروپاشی
راوی در «ناتمام» تلاش میکند خودش را از طریق نوشتن نجات دهد. اما نوشتن، برای او نجاتبخش نیست؛ بلکه نشانهی سقوط است. انگار هر جملهای که مینویسد، بیشتر فرو میرود در تاریکی ذهنش. او نویسندهایست که میخواهد خودش را بفهمد، اما تنها چیزی که از خود به جا میگذارد، سکوت و سردرگمی است. این رمان، روایت تلاشیست که با شکست همراه است. اما همین شکست، از آن متنی زنده میسازد.
تصویر یک معشوق نامعلوم
در دل روایت، تصویری کمرنگ از زنی هست. زنی که شاید واقعی است، شاید ساختهی ذهن راوی. رابطهای که شکل نگرفته، عشقی که آغاز نشده، و جداییای که بدون وصال رخ داده. خورشاهیان با مهارت، یک شبح را وسط داستان قرار میدهد. شبحی که شخصیت ندارد، اما تأثیر دارد. شبحی که نهتنها بر راوی، بلکه بر کل فضای رمان سایه انداخته. او زن را نمیسازد؛ فقط حضور مبهمش را باقی میگذارد.
روایت در لبهی شک
هر چیزی در این رمان جای پرسش دارد. اینکه راوی کیست، کجا زندگی میکند، چرا مینویسد، همه در هالهای از ابهاماند. حتی خودش هم نمیداند چقدر از حرفهایش راست است. اما این شک، آزاردهنده نیست؛ بلکه بخش لذتبخش رمان است. خواننده با شک زندگی میکند، با عدمقطعیت. و در دنیایی که همهچیز میخواهد قاطع و روشن باشد، این تردیدها نفس تازهای هستند.
تکرار، نه از روی عادت
در متن، برخی تصاویر، کلمات و جملات بارها تکرار میشوند. اما نه از روی ضعف، بلکه برای القای چرخهای ذهنی. راوی مدام به گذشته برمیگردد، مدام خاطرهای را میجود، و مدام حرفهایی را باز میگوید. این تکرار، مثل وسواس است. وسواسی که در جان نویسنده افتاده، و حالا در جان خواننده هم رسوخ میکند. تکراری که معنا میسازد، نه ملال.
تهرانِ تاریک و بیچهره
اگرچه نامی از شهر برده نمیشود، اما فضایی که خورشاهیان تصویر میکند، تهرانی تاریک، بیچهره، سرد و غمگین است. شهری که بیشتر شبیه یک ذهن افسرده است تا یک مکان جغرافیایی. خیابانها، کافهها، اتاقها همه سایه دارند. حتی وقتی راوی در خیابان قدم میزند، بیشتر در درون خودش راه میرود. فضا، انعکاسی از روان شخصیت است.
ناتمام، چون زندگی
رمان از اسمش جلوتر نمیزند. واقعاً ناتمام است. نه از نظر فنی، بلکه به عنوان یک فرم روایی. مثل خاطراتی که کامل به یاد نمیآیند، یا رؤیایی که وسطش بیدار شده باشی. خواننده هم باید خودش را با این ناتمامی تطبیق دهد. باید خودش جاهای خالی را پر کند، یا با خالیبودنشان کنار بیاید. و این کاریست که بعد از خواندن، در ذهن ادامه پیدا میکند.
:: بازدید از این مطلب : 9
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0